♥ آتـیـن ♥♥ آتـیـن ♥، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 4 روز سن داره

♥ دخمل کوشولوی من... آتین ♥

این روزهای من و دخملی

سلام دردونه ی من عزیز دلم از صمیم قلبم عاااااااااااااااااشق تک تک لحظاتیم که باهات می گذرونم از همون اول صبح که با بووووووووووو بووووووووو گفتن و دست کشیدن به صورتم  بیدارم می کنی ( که البته ناگفته نماند گاهی یکم خشن برخورد می کنی و میخوای چشمو در بیاری ) بازم ناگفته نماند: روم به دیفااااااال از اونجا که صبح ها انقدر فرشته میشی  من از خوش اخلاقیت سوئ استفاده می کنم و همچنان که تو مشغول ور رفتن با پتوت یا در حال حساب کتاب و ور رفتن با انگشتاتی من این وسط با خیال راحت به خواب خوشم ادامه میدم و تو طفلکی مجبوری خودتو مشغول کنی تا مامان لالا ک...
14 ارديبهشت 1390

واکسن 6 ماهگی

خدایا شکرت واکسن 6 ماهگی راحت تر از اونی بود که فکرشو می کردم آتینم زیاد اذیت نشد... فقط سر تایلانول دادناش اذیت میشه. یه کوچولو تب هم داره اما خیلی جدی نیست غــول واکسن  یه6 ماهی از دستت راحت شدیم!!  برو به سلامت... ************************************** بعدا" نوشت: بگین ماشالله قد:75   وزن: 8550 ...
8 ارديبهشت 1390

صدو هشتاد و یک روز با هم بودنمون مبارک

دخترکم نازنینم فرشته کوچولوی من نیم سالگیت مبارک واقعا" موندم که احساسم از بودنت رو چه جوری باید وصف کنم فقط می تونم بگم 181 بیست و چهار ساعت ناب و تکرار نشدنی رو باهات گذروندم ... 181 روز دوست داشتنی ... گاهی اوقات سخت بوده گاهی اوقات آسونتر از آسون... گاهی اوقات درموندم که با یه نوزاد ناتوان که زبونشو نمی فهمم نمی تونم درست درکش کنم چیکار باید بکنم اما همیشه غریزه مادری به دادم رسیده و باعث شده اون بدترین ثانیه ها به بهترین لحظات و قشنگترین خاطرات تبدیل بشه و اکثر اوقات هم اینقدر تو خوب و دوست داشتنی بودی و هستی که باعث شدی روزی صد بار سجده شکر کنم ...
3 ارديبهشت 1390

آتین شیرین من

  سلااااام اومدم در رابطه با آتین جونم و پیشرفتها و علائقش بنویسم آتین 5 ماه و سه هفته و سه روزه ی من ماشالله روز به روز داری شیرینتر میشی و مارو بیشتر عاشق و شیفته خودت می کنی اول اینکه: کلی جیغ جیغو شدی و یه سره در حال آواز خوندنی از چند روز پیش (پنج شنبه) صداهای جدید در میاری م ب و ن  رو بین سرو صداهات زیاد میگی خیلی بامزه اس همش میگی ابوووووووووو  نن نن ممم   منم از شدت ذوق مرگی هر دفعه که  سرو صدا میکنی گوشیو برمیدارم زنگ میزنم به بابات که اونم گوش کنه و کلی باهم می خندیم عاشق دالی بازی هستی . شعر جوجه طلایی رو خیلی دوست داری یع...
29 فروردين 1390

آتین گوشواره دار می شود...

Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 /* Style Definitions */ table.MsoNormalTable {mso-style-name:"Table Normal"; mso-tstyle-rowband-size:0; mso-tstyle-colband-size:0; mso-style-noshow:yes; mso-style-parent:""; mso-padding-alt:0cm 5.4pt 0cm 5.4pt; mso-para-margin:0cm; mso-para-margin-bottom:.0001pt; mso-pagination:widow-orphan; font-size:10.0pt; font-family:"Times New Roman"; mso-ansi-language:#0400; mso-fareast-language:#0400; mso-bidi-language:#0400;}            ...
19 فروردين 1390

اولین عید آتین و ماجراهاش

سال 89 با تموم خوبی ها و بدیهاش تموم شد ... خداحافظ 89 خیلی دوست دارم.  خیلی خوب و بخشنده بودی هرگز فراموشت نمی کنمممممممممممم   و سلامــــــــــــــــــــــــی گرم به سال 90 عزیـــز امیدوارم تو هم مثل داداش بزرگه خوب و مهربون باشی و باهامون خوب تا کنی خب بریم سراغ عید 90 و ماجراهاش: دو سه روز مونده به عید ما رفتیم شهرستان . سال تحویل رو خونه بابام بودیم هرچند لحظه تحویل سال آتین خواب بود اما حس و حال ما سر سفره هفت سین با سالهای پیش کلی توفیر داشت این دفعه یه پدر و مادر جدید هم سر سفره نشسته بودند و اولین دعا و آرزوشون برای فرشته کوچولوشون بود ... یادش بخیر عید پارسال آتین قد یه دونه برنج بود ا...
18 فروردين 1390