عسلم 18 ماهه شد
آتینم 18 ماهه شدهههههههههههه . جیـــــــگرشو برم من
اول از حال و روز این چند وقتش براتون بگم !البته چه حال و روزی !! که از عید تا همین چند روز پیش همش مریض بوده...
تو این مدت با اجازه تون دو فقره سرماخوردگی داشته + یک فروند بیماری ویروسی گلاب به روتون اینا ... دیگه دو تا دندون آسیا هم داره با هم در میاره(اولیش 15 فروردین نیش زده و دومی 31 فروردین ) خلاصه همه اینارو بذارین کنار هم ببینین چه آش شله قلمکاری ازش در میاد
+ بی اشتهایی و هیچی نخوردنش و نیم کیلو وزنی که تو این مدت کم کرده که این مسئله منو رسما" دق داده البته خدا رو شکر ، بزنم به تخته، چشم حسو جیـــــز دو سه روزی هست که یکمی بهتر غذا میخوره
از مریضی و غم و غصه بگذریم!! و بپردازیم به دلبریای دخملی
آخه شاید ندونین چقدر شیرینه وقتی خسته ای پاره وجودت بیاد با اون دستای کوچولوی نازش نوازشت کنه و بگه مامانی دوشت دالم... بگه مامانی بیــا ببـلم و دستاشو آغوش گرمشو برات باز کنه
چقدر دلچسبه اون ببخشید(بسـسید) گفتنش وقتی دلخور و کلافه شدی ، اون بوسای غیرمنتظره و بی هوا از اون دهن کوچولوی خوشمزه رو لپــات، اون مامــانی گفتنای کشدار وقت خرابکاری
خدایا این مادری چیه! چه حسیـــه که آدمو این مدلی دیوونه می کنه؟؟!!!
و باز هم پیشرفتای عالی دخملک در زمینه ی بلبل زبونی که دیگه رسما" جمله میگه چهار، پنج و حتی 6 کلمه ای
اینم یک سری از جملات جالبی که میگه:
آقا جون بیا بیسـین صنــلی
مامانی کوتولو بیا ببلم ... !! وای وای هلاکشم به خدااااااا اینو نمی دونم از کجا یاد گرفتههههه
عمو سیگار نکش
بابایی لیباس بپوس بیــم ددر سرسری
هلیا بوووَر بلم اُتاگ (هلیا برو اونور برم اتاق)
باباجی بیا کذا ببوریم (غذا بخوریم)
علوسکو بوس کن گناه داره
هومزه اس دووباله بده (خوشمزه است دوباره بده)
چیکـــــا می کنی؟؟ (اینو با یه شیطنت خاصی میگه خیلی بامزه اس)
نیگام کن نیسستــَــم (با تشدید رو ت)
درو بیـبند ســَدِه (سرده)
لب بده بیاد (رژ لب)
بادکُدک بده (بادکنک)
اولولات میهام (شکلات میخوام)
لوبا ببـُرم (لوبیا بخورم)
مِماک بسَنم (مسواک بزنم)
بولو سیمک تپلی (برو شکم تپلی)
این روزا با هم کلی شعر میخونیم به این صورت که اول هر بیت از شعر رو من میگم و آخرشو آتین
یه توپ دارم گــیگـلیـه سرخ و سفیدو آبیـــه
میزنم زمین هبــا میـله نمی دونم تا کوجــا میـله
********
جوجه جوجه طلایــی نوکش سرخ و حنـایـی
تخم خودرا شیـکستی چگونه بیرون دَســتی (یه وقتا هم جای جستی میگه نشستی)
+ اتل متل توتوله ، دست کوچولو پا کوچولو و یه قسمتایی از شعر حسنی (توی ده شلمرود)
بعضی وقتا هم خودش تنهایی یه قسمتایی از شعرارو میخونه:
دست کوتولو پا کوتولو گیـــه نکن باباجی ....
کامل ترو بهتر از همیشه متوجه سوالاتمون میشه و جواب هم میده و کلمه هارو بیشتر مواقع در جای درستشون به کار میبره.
آتین کجا بودی؟ پاک(پارک) یا ددر
با کی رفتی؟ باباجی
چیکار کردی؟ سرسری
چی خوردی؟ تِیک (کیک)
عشق بابا کیه؟ آتین جون جونی
آتین چیکار می کنی؟ شونطـونی
و...
اینقدر بلا شده که ما رسما" به خودمون اومدیم که نباید هر حرفی رو جلوش بزنیم چون هر کلمه یا جمله چنان میره توی مغز و ذهنش و در مواقع لزوم جوری ازش استفاده می کنه که ما دهنمون باز می مونه
مثلا" زمانیکه لجش می گیره و عصبانی میشه میگه: بدی ! بلـو ! بی دَدَب ! شونطون
یا وقتایی که شوخیش می گیره با یه شیطنت خاصی میگه : ای مَسکَله (مسخره)
هر چیزی هم که تو ذهنش بره به این راحتیا فراموش نمیشه. یه روز باباش تو دستشویی سُر خورد منم نگران شدم رفتم در دستشویی و چند بار پرسیدم : نوید افتادی؟؟ از اون روز هروقت نوید میره دستشویی آتین میره میزنه به در و دم به ثانیه میپرسه : نوید اوتـادی؟؟ طفلی نگران باباشه ، فکر می کنه باباش اون تو امنیت جانی نداره
روزی 60 بار بهمون سلام می کنه و تا جوابشو ندیم ول کنمون نیست. اگه دو بار سلام کنه و من جواب ندم (مثلا" زمانیکه مشغول مطالعه ام یا قسمت حساس یه فیلمه) خودش میگه سلام عســلـم
یا میگه مامانی دوست دارم اگه من جواب ندم خودش میگه منــــــــم! یعنی بگو منم دوست دارم
جدیدا" تکیه کلامش شده "چی بود؟؟ " اینقدر میپرسه که آدمو کلافه می کنه... تازه از دست "این چیه" گفتناش راحت شده بودیم!
حالا جالب ترین!!یا بهتر بگم مظلومانه ترین خاطره از چی بود گفتنش:
تو این مریضی اخیر هروقت براش آمپول میزدن دستشو میذاشت رو جای آمپولش و مظلومانه و با بغض می پرسید: چی بود؟ اینقدر اون قیافه مریض معصومش تو ذهن من و باباش مونده که هروقت یادی ازش می کنیم جفتمون چشمامون پر اشک میشه...
کارای خیلی جالبی می کنه : یاد گرفته بعد غذا الهی شکر میگه، قرآنو بوس می کنه میزنه به پیشونیش
میگه بُبُرمت ؟ و میاد مثلا" مارو میخوره! دو طرف صورتمونو می گیره میگه هااااام و یه طرف صورتمونو خیس می کنه با این بازی جدیدش.
تلفنی که صحبت می کنم میفهمه اونور خط کی بوده! بعد از اینکه قطع می کنم میپرسه آله بود؟ (خاله؟) اَمَیــضا (احمدرضا) اشاره می کنه به اینکه من احوال احمدرضا رو پرسیدم! ... یا ماما جون بود؟؟ دایی بابک؟...
خیلی حساسه رو اینکه در هر چیزی باز باشه؟وایساده دم آشپزخونه و هی میگه بیــبند بیــبند! همه چی رو چک کردم در خونه، کابینتاو...آخر می بینم در پلوپز باز بوده و خانوم یک ساعته خودشو کشته فقط واسه در پلوپز!! یعنی به نظر شما این بزرگم بشه اینقدرحساس و منظم هست؟!
خیلی هم دوست داره بقیه رو مخصوصا" بچه هارو کنترل کنه ! واسه بچه ها مبصر بازیش گل می کنه البته در کمال محبت.!
سایان و هلیا که طفلیا از دست آتین جرات تکون خوردن ندارن
هی میگه: سایان بیــشین . هلیا دسه زن (دست نزن) . هلیا نلو اوور (نرو اونور) . سایان بی پایین
فکر می کنه خودش ناجی این بچه هاست!
دوربین یا گوشیو می گیره جلو چشماش و میگه عَس بنداسم (عکس بندازم) و اجازه جم خوردن به ما نمیده تا زمانیکه کار عکاسیش تموم شه
عاشق اینم که بشینم بازیشو با عروسکاش ببینم ... عروسکاشو جوری بغل می کنه که انگار یه مادر واقعیه ! میگه عشگِ من یا هوشگل ناناسم، باسی کنیم؟ بعد اتل متل براشون میخونه . یه حرفایی براشون میزنه و یه کارایی می کنه که دلم میخواد درسته قورتش بدم
هر لباس جدیدی که میپوشه میره به باباش نشون میده میگه : باباجی هوشگلم؟؟ یا اگه ما لباس جدید بپوشیم میگه هوشگل شدی...
جدیدا" وقتی دستشویی می کنه یه جا میشینه (دقیقا" به حالتی که همه تو دستشویی میشینن) تمرکز می کنه و با خودش میگه جیسسسسس (جیش) اینقدر بامزه و دیدنیه که نگووووو
خیلی وروجک شده روی دیوار و خط خطی می کنه میاد میزنه به صورتش میگه واااااااای هوتکار(خودکار) هته گی(خط خطی) دا بد(کار بد) میگم کی اینکارو کرده؟ میگه باباجی ! دَعباس کن(دعواش کن) من موندم این بزرگ بشه چی میشه!!
دیگه نمی دونم چی بگم از شیطنتای و شیرین زبونیای این دخملک 1 سال و نیمه که واقعا" زبونم !! در واقع انگشتام و کیبورد از نوشتنشون قاصره..!
واکسن 18 ماهگی هم به دلیل مسافرت چند روزه به هفته بعد موکول شد...
و باز هم کلی عکس در ادامه مطلب
اولین نقاشی آتین با مداد شمعی:
دالی بازی جدید با خودکار:
کمکککککککککک آتین گیر کرده
درووووود بر شما
عاشق این مدل خندیدنشممممممم
دیوونه ی این چشمای معصومتم
آخر هفته با عمو کوچیکه رفتیم بیرون
کلی با هلیا سنگ بازی کردین
همه زندگیمی تو آتین
قبلا" که دوس داشتم پستونک بگیری نمی گرفتی حالا بعد 18 ماه زرنگ شدی!؟
اون تپلیات کو مامان؟؟
میگم آتین اردک شو اینجوری میشه
به نظر شما من چه جوری اینو قورتش ندادم؟؟؟؟؟