شهر فرنگه از همه رنگه ( 11 . 12 و 13 ماهگی آتین)
سلاممممممممممممممم دوستان من اومدم... بماند که از هفت خوان رستم گذشتم و شاخ غولو شکوندم تا تونستم بیام
هـــی دوستای خوبم... یه چیزی میگم یه چیزی می شنفین! واقعا" انگار ابرو باد و مه و خورشید و فلک در کار بودند تا من نتونم آپ کنم... حالا تا یه زلزله ای سونامی ای چیزی نیومده بهتره از این فرصت استفاده کنم و مطالب بیات شده مو بذارم
می دونید چند وقته راجع به آتینم ننوشتم؟؟!! هــــــــــــــووه از 10 ماهگیش تا حالا!!!!
اول پستی که واسه 11 ماهگیش آماده کرده بودم رو میذارم (دلم نمیاد اینو نذارم چون دوست دارم بعدها هم با توجه به این پستها بدونم آتین هرماه و تو هر سنی چه کارهایی می کرده و با فرزند یا فرزندان بعدیم!!!!! مقایسه اش کنم)
(11 ماه و 11 روزش بود که اینارو نوشتم اما قسمت نشد اون موقع بذارمش)خب میریم که داشته باشیم:
10 ماه و دو سه روزش بود که در کمال بهت زدگی و شاخ در آوردگی ما بیشتر از یک متر رو نشستنی به جلو رفت! نمی دونستم بخندم، فقط نگاه کنم و لذت ببرم، تشویقش کنم یا فیلم بگیرم !!!؟ خیـــلی دیدنی بود. اولین باری بود که یه همچین راه رفتنی می دیدم !هم من هم خیلیای دیگه...الان که دیگه سوژه خنده شده تو فامیل!
تو این عکس یه جورایی مدل حرکتش مشخصه مطمئنم می تونین تصورش کنین (البته عكسش جديده ها(
و حالا این وروجک ما با این مدل بامزه حرکتش به همه جا سرک می کشه و همه چی رو میریزه به هم
کلی هم خطرناک شده ... چند روز پیش اتو رو از رو میز کشید پایین که محکم کوبیده شد تو پیشونیش وخلاصه کلی خون و گریه زاری و...
اولین باری بود که خون جاری شده دخملکمو می دیدم... خیلی بد بود... کلی با هم گریه کردیم.
ازاون روز دیگه تمام وسایل اضافه و خطر ساز رو جمع کردیم و خونه رو شکل مسجد کردیم.
اينم يه نمونه از شيطونياش( مرحله به مرحله) :
جدیدا" دستشو به مبل و میز هم می گیره و(پهلو به پهلو) کوچولو کوچولو راه میره!
توپو رو زمین قل میده، پرتابش می کنه... همه چی رو می کوبه رو هم و میگه تق تق!
نمی دونین چه گردگیری ای می کنه!...همه چی رو با دستمال کاغذی پاک میکنه (از میز و بشقاب گرفته تا پای خودش و صورت ما!!)
با نی می تونه آب و آبمیوه بخوره. لیوان آبو با دو دست می گیره و آب میخوره
چشم . دماغ . دهن . مو . گوش . دست . پا رو می شناسه و نشون میده... ابرو رو خوب نمی شناسه اما تلفظشو بلده
انگشت هم اولین عضوی بود که شناخت (از حدود 8 ماهگی!)
شکمشم تازگیا کشف کرده اما هنوز نمی تونه نشون بده
از صبح تا شب داره تلفنی صحبت می کنه ... تا بهش میگی الو کن هرچی که دم دستش باشه رو برمیداره و خیلی ناز میگه ائــو
هر لباسی ببینه به خیال اینکه شلواره پاشو بالا میاره، میگه پا و منتظر میمونه که من اونو پاش کنم... کلا" به شلوار و کفش و جوراب ارادت خاصی داره
وقتی چیزای خطرناک می بینه یا کار بدی می کنه نچ نچ می کنه و دستشو به علامت نفی تکون میده
جدیدا" خیلی به باباش هم وابسته شده ... وقتی باباش از در میره بیرون یه قشقرقی به پا می کنه که بیا و ببین...
یه کار خیلی خوبی که یاد گرفته اینه که اگه آب یا غذا بخواد خودش اعلام می کنه. آب بخواد تا آبو بهش برسونی یک بند میگه آب آب آب
و اگه غذا بخواد میگه نم! اگر هم شیر بخواد میگه مم یا با کنار زدن لباسم بهم می فهمونه که چی میخواد ! دیگه خیالم راحته که گشنگی و تشنگی نمی کشه...
هر چیز دیگه ای هم که بخواد با اون انگشت کوچولوی خوشگلش بهش اشاره می کنه و میگه اونه اونه
یاد گرفته دستشو بذاره رو چشماشو الکی گریه کنه تا من بخندم اگرهم نخندم حسابی به تریش قباش برمیخوره و ناراحت میشه
عاشق اینه که پا و دستشو بوس کنیم میگم آتین پا بده بوس کنم در کمال فروتنی و تواضع پاشو می کنه تو حلقم!
صدای چند تا از حیوونا رو هم در میاره
گاو: مـــا ما . زنبور: دیـــــــــززززز . هاپو: هاپ هاپ هاپ... (یه 65 تایی هاپ میگه !!تا وقتی که خسته بشه) پیشی: مـــو مــو . ببعی: بع بع
بازی کلاغ پر رو هم خیلی دوست داره،انگشتشو با من میذاره زمین و برمیداره. وقتی به اسم خودش میرسه (آتین پــَــر)با لبخند منتظر می مونه که من بگم آتین که پر نداره خودش خبر نداره!!
اتل متل توتوله رو هم دوست داره ... من شعرشو می خونم و اون نوبتی میزنه رو پاهاش
همچنان عااااااشق عروسکه ... اگه از در عروسک فروشیا رد بشیم و آتین خدای ناکرده متوجه عروسک یا به قول خودش ( اَد) بشه دیگه کارمون در اومده باید یک ساعت یه لنگه پا همونجا وایسیم تا آتین دونه دونه عروسکارو ببینه ، براشون بوس بفرسته و جیغ جیغ کنه تا وقتی که خودش خسته بشه و اجازه ادامه راه رو بهمون بده
یه عروسک آوازخون جدیدا" براش گرفتیم که عاشقشه... یعنی تو اوج گریه هم باشه اگه اسمشو بیاریم یا شعرشو براش بخونیم سریع گریه فراموش میشه و یه لبخند پت و پهن رو لباش میاد اگه خود عروسکه رو بیاریم و روشنش کنیم که دیگه عروسیشه...
بنابراین هروقت از همه اسباب بازیاش خسته بشه اینو بعنوان آس آخر براش رو می کنم
این همون عروسک نامبرده ی فلک زده است که آتین به این روز درش آورده
اینم از کلمات جدیدی که به دایره لغات گل دخملی ما اضافه شده:
اونه
دست : دَس
مو
دهن : دَهـَــه
آینه: آنـــه (با تشدید رو ن)
عروسک : اَد
نازی نازی : نــــاااا نــــا
وقتی نانای می کنه می پرسیم چیکار کردی ؟ میگه : نــای نــای ( با آهنگ بخونین)
تا چشمش به گیتار میفته بهش اشاره می کنه و میگه : دِن دِن (یعنی دینگ دینگ)
وقتی چیز بدی میخوره میگم تخش کن از ته حلق میگه: تِخخخخخخخخ !! خیلی بامزه اس
بای بای: بابای
برق: بَق (عاشق اینه که برقارو خاموش روشن کنه)
تَق تَق
ابرو: اَب بو
جوجه: جی
به به
نم: (همون نم نم خودمون)
مم: می می
وقتی می چرخونمش میگه : تـَـخ تـَـخ (یعنی چرخ چرخ)
تاب تابم که قبلا" میگفت تا تا.الان دیگه درستشو میگه : تاب تاب
به آقا جونش میگه: آدا دایی بابک: دابـاب
بده : بِه
عاشق اين نگاه شيطونشم
آتين با لباس محلي
اينم از اولين لاك پاهاش
.......................
کارایی که از 11 تا 12 ماهگیش یاد گرفته
دیگه دستشو به همه جا می گیره و تند و تند راه میره
مثل یه میمون کوچولو هرکاری ما می کنیم تقلید می کنه شیرین کاریاش به جا. حتی از وسیله ها هم تقلید می کنه مثلا" تو ماشین تا برف پاک کنو میزنیم آتینم دستشو همزمان با برف پاک کن تکون میده وجالبه که به کار خودشم خنده اش می گیره
کلا" خیلی با خودش شوخی داره بچه م.! خودشو قلقلک میده لپــای خودشو می کشه!(در صورتیکه به هیچ کس دیگه ای جز من و باباش اجازه کشیدن لپشو نمیده) خودشو ناز می کنه... فیلمیه واسه خودش.
علاوه بر ( چشم . دماغ . دهن . گوش . دست . پا و انگشت ) مو. ابرو. شکم و ناف رو هم می شناسه و نشون میده
مفهوم اکثر جملات و دستورات و پرسشها رو میفهمه و هرکاری که ازش بخوام در حد توانش انجام میده
بوس فرستادنو یاد گرفته هم از راه دور میبوسه هم خیلی شیک کف دستشو ماچ می کنه و میفرسته اونم تند و تند
جدیدا" وقتی جیش می کنه متوجه میشه. میزنه رو پوشکش و میگه جیس جیس
صفحات كتاباشو ورق ميزنه و ني نيارو به ما نشون ميده
عاشق بوس کردن و لالایی خوندن واسه عروسکاشه
روزانه بین هشتاد تا شونصد و هشتاد بار مارو هم مجبور به بوس و بغل کردن عروسکاش و همینطور لالایی خوندن براشون می کنه
کلا" خیلی بامحبت و ملوسه... اگه از کسی خوشش بیاد مثل پیشی به پر و پاش می پیچه و خودشو واسش لوس می کنه
لطف و محبت رو هم خیلی خوب درک می کنه. مثلا" اگه بگه ددر و ببریش دیگه تو راه همش در حال بوسیدنته ( اونم چه بوسایـــــــــی!! دلتون نخواد )بوساشم صدا دار شده
دست راستشو مي بينين در حال حركته. همونجوري با صميميت تمام ميزنه به ژشت آدم (مثل رفيقاي صميمي)
از وقتی این کارا رو یاد گرفته من و باباش سر اینکه تو خیابون بغل کدوممون باشه با هم دعوامون میشه
میگم آتین پیش پیش لالا کن تو هر حالتی که باشه سرشو میخوابونه رو پاش یا متکا و لبخند میزنه ...یعنی عاشققققق این کارشمــــا
با اون انگشتای کوچولوش نیشگون می گیره پدر درار... و اگه ما نگیم آخ آخ خودش میگه! انگار اون دردش اومده
لباساشو که عوض می کنم مخصوصا" وقتی لباسای ددر و مهمونیشو تنش می کنم دستاشو میذاره رو سینه شو و بالاتنه شو تاب میده و منتظر قربون صدقه رفتنای ما میمونه... باباش میگه جنس مونث از همین بچگی خودشیفته وعاشق تعریفه!نمی دونم شایدم راست میگه!
راجع به تولدش هم بگم تا یادم نرفته:
چند روز قبل از تولد آتین ما اثاث کشی کردیم و روز تولدش بهم ریخته و درگیر بودیم همچنان...! و نشد که همون روز براش تولد بگیریم...
خلاصه اینکه تولدشو حدود سه هفته بعد برگزار کردیم اونم با کلی مهمون!!!! اگه گفتین چند نفر؟؟ 80؟؟90؟ نـــــــه!
فقط من و نوید و آتین بودیم!
چون ما اومدیم یه شهر دیگه ومیشه گفت غریب بودیم غریبتر شدیم!! لااقل تو شهر قبلی چندتا فامیل و دوست و آشنا داشتیم... بگذریم... اصلا" مهم نیست و این باعث نمیشه که من واسه دخملکم کیک و شمع و کادو نگیرم!
کلی هم عکس خوشگل خوشگل ازش گرفتیم که اگه برسم یه پست جدا براش میزنم
واکسن 1 سالگیشم با یک هفته تاخیر بردیم زدن... فقط یه جیغ کوچولو و خلاص... خیلی خوب و راحت بود. عوارضشم بعد 8 روز سراغش اومد دو سه روزی تب داشت اما خدارو شکر این هم گذشت...
اینم از اوضاع قد و وزن گل دخملی ما در پایان یک سالگی:
قد:75
وزن:10 کیلو و 100
دور سر: 47
بگو ماشالله
اولين لاك دست
آتين در دوم آبان 89 ساعت 6 بعد از ظهر
دوم آبان 90 ساعت 6
.......................
و اما پیشرفتها و کارهای جیگری مامان از 12 تا 13 ماهگیش
همچنان دست به دیوار و مبل و میز در حال قدم زدن که چه عرض کنم دویدنه!! با یه دست به دیوار راه میره اما انگار میترسه از اینکه اون یه دستشم ول کنه ما هم هیچ اصرار و عجله ای براش نداریم چون تجربه ثابت کرده که آتین به ما کاری نداره همه پیشرفتاش یه دفعه ای و در کمال تعجب ما بوده!
همونجوری ایستاده قر هم میده میگم آتین قرش بده کمرشو چپ و راست می کنه و همزمان اوه اوه(با آهنگ بخونین) هم میگه یعنی من هلاک این اوه اوه گفتنشماااااااا
چشمک زدن هم یادگرفته به این صورت که هردوتا چشمشو یه کوچولومی بنده و باز می کنه
به بازی گل یا پوچ همایونی هم خیلی علاقه داره
بدانید و آگاه باشید که آتین به باز کردن و بستن در بطری اب معدنی هم علاقه شدیدی داره...
دقیقه ها با یه بطری خالی سرگرمه! اگه چیز کوچیکی هم پیدا کنه که بندازه تو بطری و سر و صداشو در بیاره و بعد دوباره بندازه بیرون هم که دیگه اون دقیقه های سرگرمیش تبدیل به ساعتها میشه
این روزا که خودش تنها تو اتاقش بازی می کنه خیلی بیشتر حس می کنم بزرگ شده و دیگه یه نوزاد ناتوان نیست... روزی 60 بار اسباب بازیهاشو از سبدش میزیزه بیرون و باز جمعشون می کنه! میگم آتین چیکار می کنی میگه دم (جمع)
راستی جدیدا" یه کار خیلی خیلی بد هم یاد گرفته اینکه تل و گیر رو سرش نمیذاره !! گریهههههههه... چقدر من از این کار دختربچه ها بدم میومد!! الان دیگه یواشکی و با هزار و یک ترفند به موهاش گیر و گل سر میزنم که اونم نهایتش 2 ساعت رو سرش دووم بیاره در نهایت از دهنش درشون میارم!! البته فکر نکنین منم کم میارما ! هی اون برشون میداره من باز میزنم به موهاش ...خلاصه این داستان تا وقت خواب ادامه داره...
جالبه که موقع برداشتن تلش یه ااااه میگه انگار با اون تله دست و پاشو بسته بودمو الان آزاد شده
خیلی سیاستمدار و زرنگ شده وقتی کار بدی می کنه من اخم می کنم و میگم کار بد!! آتین نگاه نگاه می کنه و وخامت اوضاع رو چک می کنه وقتی دیگه مطمئن شد که من عصبانی و ناراحتم میاد منو بوس و ناز (به قول خودش نــایی نــایی) می کنه تا وقتی که من دیگه نتونم جلوی خنده ی از ته دلمو بگیرمو شروع کنم به ماچ بارون کردنش اگرهم من یه خورده بیشتر عصبانی باشم و بتونم اون لحظه خودمو کنترل کنم و بوس و ناز کردنش کارساز نباشه خیلی بامزه همه هنراشو در آن واحد رو می کنه چشمک میزنه نانای می کنه و اوه اوه میگه و الی آخر... آخه من موندم این همه سیاست!!!!!! این همه هـــوش!!! این همه دلبری!!! آخه مگه این وروجک 1 سال بیشتر سن داره؟؟!!! خلاصه بعد از این کاراش دیگه امکـــــــان نداره نچلونمش و گازگازیش نکنم
همیشه وقتی صدمه فیزیکی میدید یعنی سرش یا دست و پاش به جایی میخورد یا میفتاد من با شیر دادن آرومش می کردم چند وقتیه که فکر می کنم کارم اشتباه بوده و این کارم وابستگیش به شیر رو بیشتر می کنه و بعدها (موقع از شیر گرفتن) مشکل ساز میشه
به خاطر همین الان اگه جاییش اوف بشه نازش می کنم و بغل ... و با محبت کردن آرومش می کنم از اون موقع این بلاچه خانوم ما هم یاد گرفته برای جلب توجه دم به دقیقه دهنشو یه وری می کنه میگه آآآآ و دستشو به سرش یا پاش میکشه که یعنی اوف شدم بیا نازم کن و من و باباشو مجبور می کنه بصورت نامحدود (n بار در شبانه روز )بریم نازش کنیم و بغل و مثلا" آرومش کنیم... بازم سیاستش نقشه هامو خراب کرد چون همینشم مشکل ساز شده
هرچند کارش خیلی بامزه و دوست داشتنیه ها اما یکم حوصله سربر شده دیگه!!
و امــــا شیرین ترین وقشنگترین پیشرفت این ماه آتین:
آتین جونم اولین جمله دو کلمه ای شو خیـــــلی زووووود یعنی4 روز بعد از تولدش(6/8/90)گفت.
آتین: ماما؟
من: جونم مامان؟
آتین(خيلي ريلكس): آب بده.... یعنی همین مونده بود من پس بیفتم فـقــــــططططططططط... بس که ضعف کردم براش!
الان دیگه خیلی راحت هرچی که بخوادو یه بده میچسبونه تنگش و مارو همچنان ذوق مررررگ می کنه
آب بده. نم بده . اون بده . جاب بده (جوراب بده)
ماما ببل (مامان بغل)و...
عاشق اینه که ازش تشکر بشه...یه روز گوشیمو گرفت داد بهم منم خوشحال از اینکه مثل همیشه نکوبیدش زمین با ذوق فراوون ازش تشکر کردم و بوسیدمش... اونم جوگیر شده بود هرچی دور و برش پیدا میکردو بهم میداد که من بازم تشکر کنم
آخر سر دیگه چیزی پیدا نکرد پاشو گرفت اورد بالا و گفت ماما بــه (یعنی مامان بگیر) اینقدر این کارش شیرین و بامزه بود که دیگه دلمو گرفته بودم و قاه قاه میخندیم... طفلی بچم هنگ کرده بود لابد با خودش گفته مگه من چیکار کردم !؟ مامانمونم خل و چل از آب در اومد...اما خیلی بامزه بود
خیلی خوبه که از چیزای داغ مثل چای و بخاری و اجاق گازو... میترسه . نه به شدت اما به هیچ وجه طرفشون نمیره و تا چیز داغی می بینه دستشو تکون میده و میگه وا وا وا داااااااع (وای وای وای داغ)
صداش میزنیم آتیـــن؟؟ میگه هـــــاااا؟؟ باباش عاشق این هان گفتنشه
سومین مروارید خوشگلش 24 آبان و چهارمین مرواریدش هم 5 آذر نیش زدن و اینگونه بود که گل دخملی ما 4 دندونه شد...
کلمات جدیدی که یاد گرفته:
اول اینو بگم که ماشالله هرچی که ما بگیم رو سعی می کنه تکرار کنه اگر کلمه ش سخت و طولانی باشه، فقط سیلاب اول یا آخر رو می گه مثل افتاد که میگه تاد (جالبه هرچی که از دستش میفته تا یک ساعت بعد غصه شو میخوره هی میگه تـــاد تـــاد)
ببل: بغل
دپـا: دمپایی
جاب: جوراب
دبال: شلوار (خيلي وقتا به كفشم ميگه دبال)
در
اموم: حموم
جیز
جیس: (گلاب به روتون جیش)
باه:(هم باز معنی میده هم بالا)
ماه: ماهی
عمو: (قبلا" میگفت ابو الان میگه عم )همه ی مردای تو تلویزیون و خیابون براش عمواند
نــام: ناف
ان ان: همون پماد NN (موقع تعویض پوشک هروقت براش پماد میزنم میپرسه ان ان؟)
باد:( پنکه .بادکنک . بادبزن ...به همه اینا میگه باد)
دوپ: توپ
داع: داغ
دايي
دیب: سیب
به ماشین و هرچیز در حال حرکتی که به ماشین شبیه باشه میگه هن هن
و اما بريم سراغ عكساي عخـشولي ناناس من
عاشق اين لم دادنشم
چه جدي مطالعه مي كنه!! (اونم آيين نامه قديمي باباشوووو)
عاچقتممم به خدا
اينجا اداي منو در مياره كه ميزنم به صورتمو ميگم واي!
در حال چوب شور خوردن
اين عكسشو خيلي دوست دارم
موش بخورتت موش موشك
از همون وقتاس كه مثلا" اوف شده
داالي موشهه
ميگم با خودش شوخي داره!