19 ماه و 19 روز
پیشاپیش بابت پست طولانیم معذرت میخوام اگه حوصله خوندن ندارین فقط عکسارو ببینین
دخمل خوشمل من دو ماهی میشه که کامل صحبت می کنه. احساساتشو ساده و راحت بیان می کنه ، از خودش سلیقه وعقیده و نظر داره و رو حرف و نظرش پافشاری می کنه البته یه خوبی ای هم که داره اینه که با حرف حساب قانع میشه .
اگه با دلیلی و منطق باهاش حرف بزنیم 90 درصد مواقع قانع میشه .خیلی سمج و یکدنده نیست خوشبختانه
.خیلی هم حواسش جمعه . فقط کافیه حرفی رو یکبار بشنوه . گاهی حرفایی میزنه و واژه هایی بکار میبره که من هرچی فکر می کنم یادم نمیاد اون کلمه ها رو بهش گفته باشم .
مثل یه دستگاه ضبط تموم حرفا و کارای مارو ضبط می کنه و در مواقع لزوم همونارو تحویلمون میده .
در مورد هرچیزی که ببینه اظهارنظر می کنه. از الان پرچونه اس دخملمون.
خیلی موقعیت شناسه . دقیقا" میدونه کی باید چه کاری بکنه و چه حرفی بزنه
باباش که از سرکار برمیگرده آتین زودی میدوه بغلش ،سلام می کنه و همچین بوس و بغلش می کنه که بقول باباش تموم خستگیا از تنش درمیره . وقتی باباش میخوابه میره یکی از لباساش یا پتوی کوچولوی خودشو به زوووور می کشونه میاره میزنه رو باباش . این کارشو اونقدر با محبت و از ته دل انجام میده که اشک تو چشممون جمع میشه.
وقتی کار بدی می کنه که میدونه من ناراحت شدم و دیگه تو چشماش نگاه نمی کنم زیر چونه مو می گیره سرمو بالا میاره و هی تو چشمام نگاه می کنه و لبخند میزنه بعد می بینه حالت من عوض نمیشه میگه ماما اخم کردی؟ نالاحتی؟ دستشو میذاره رو سینه شو میگه بسَــسید مامانی. و ببخشید گفتناش ادامه داره تا زمانیکه بگم باشه اشکالی نداره.
یا دهنشو اردکی می کنه میاد جلو میگه مامان بوس بده.. گریه نکن نازی. واااای هلاک این مهربونیاشم به خدا
چند وقتیه که دیگه کاملا" می تونه مشکل و ناراحتیشو بیان کنه. دیگه از اینکه گریه کنه و ندونم دردش چیه راحت شدم. میگم آتین چته مامان؟ چرا گریه می کنی؟خیلی راحت میگه:
دندونم دردم اومد (موقع دندون در آوردن میگه). راستی الان 8 تا دندون پیش + 4 تا دندون آسیا داره.
یا میگه:
شیمکم اوف شده .(نیگا می کنم می بینم رو شکمشو پشه زده)
شلوارم پایینه (می بینم شلوارش اومده پایین و زیر پاش گیر کرده)
یه روز هی می گفت دهنم گیر کرده!! متوجه نمی شدم چی میگه تو دهنشو نگاه کردم دیدم یکم از شکلاتی که خورده به سقف دهنش گیر کرده و نتونسته با زبون جداش کنه !!
یک ماهی هم هست که دیگه تو خونه پوشکش نمی کنم چون اکثر مواقع دستشوییشو میگه.اما هنوز شب تا صبح پوشکشو خیس می کنه.
یه عادت بدی هم که داره اینه که عاشق آب ریختنه . وقتی میگه مامان آب بده میدونم میخواد یه قلپ بخوره بقیه شو بریزه رو فرش ...قبول هم نمی کنه که خودم بهش آب بدم ! از دست این کارش کلافه شدم و هر ترفندی هم که فکرشو بکنین براش پیاده کردم اما این عادت بدشو ترک نمی کنه که نمی کنه...
از چند ماه پیش به اسم کوچیک صدام میکنه و با این کارش قند تو دلم آب می کنه. خیلی وقتا هم که حوصله نداره بهم میگه مانی (مخفف مامانی)
یاد گرفته اجازه می گیره! میگه مامان دست بزنم؟ آب بریزم؟جیش بکنم؟جولاب در بیارم؟ بگم عموسعید بلا؟؟
نیام آسـَه هونه (آشپزخونه) ؟ میفتم؟.
نیفتم؟؟ دردَم نیـاد؟
عشق خاموش کردن مانیتور داره. میدونه من با این کارش مخالفم اینجوری خرم می کنه!سرشو کج می کنه و انگشت اشاره شو به نشان اجازه بالا می گیره و میگه:مانی یی دونه کامپیتل خاموش کنم؟(منظورش یه باره)
حالا کیه که بتونه نــه بگه؟!
با دوستامون رفته بودیم بیرون. آتین از عشق ددر سرخوش شده و ازم میخواد کفشاشو پاش کنم راه بره . منم کفشاشو پاش می کنم و میگم بفرما خانوم برو حال کن.
با تعجب نگاه می کنه تا حالا این جمله رو نشنیده بود (برو حال کن) حالا از این جمله خوشش اومده. هی میپرسه: مامان برم حال کنم؟ خاله مریم برم حال کنم؟؟ جاتون خالی کلی بهش خندیدیم خاطره شد برامون گفتم بنویسمش یادم نره
اینم بگم ثبت بشه:
نوید روزی 60 بار از آتین میپرسه عشق بابا کیه؟ میگه : آتین. عمر بابا کیه؟آتین . ناز بابا کیه؟ آتین.
یه روز باباش اومد همینارو ازش بپرسه باز گفت عشق بابا کیه؟ آتین حوصله نداشت در کمال خونسردی گفت: مامان. من و باباش اینجوری شدیم
یه بارم من باز احساساتی شده بودم و داشتم ماچ بارونش می کردم آتین طفلی کلافه شده بود گفت : بوسم نــــــَکن . گفتم آخه آتینی من تو رو بوس نکنم کیو بوس کنم ؟ گفت بابا. می بینین یه الف بچه اینجوری مارو از سر خودش وا می کنه
بوسشم می کنیم منت سرمون میذاره میگه : بوس خوشمزه دادم.
گفته بودم احساساتشو در مورد هرچیز راحت بیان می کنه. از هرچی خوشش نیاد(حالا چه خوراکی چه وسایل بازی تو شهربازیاو...حتی آدما)خیلی راحت میگه:
دوسش ندارم بریم اونیکی. تاب خوشم نمیاد بریم سرسری
خوشم نیمیاد بــَبَزه اس(بدمزه).
هوووم خوشم میاد خوشمزه اس.
این نی نیو دوس ندارم بریم پیش یلدا.
سوپ نیخوام ماکاری مالو میخوام (منظورش ماکارونیه ... حالا این کجا و آن کجاش؟؟ رو از خود آتین باید بپرسین)
میگم آتین بگو ماکا: میگه ماکا... بگو رونی: لونی . حالا بگو ماکارونی: ماکاری مالو
البته تلفظ درست ماکارونی رو بلده . چون چند بار اتفاقی ماکاری مالو گفته و ما خندیدیم واسه دل ما اینجوری میگه و خودشم میخنده.
صداش میزنیم آتین میگه دونم؟ (جونم) یعنی من هلاک و کشته و شهید این جونم گفتنشم
دمر میخوابه میگه: مامانی منو ماساژ کن
براش می خونم دختر من ناز داره.. ناز داره، هی تو خونه راه میره میگه: نــاز دارم ....(در کمال تواضع) آخ نمی دونین چقدر خوردنیه این موقع
وقتی میفته من میگم بسم الله و میرم بلندش می کنم حالا یاد گرفته.. عروسکاشو 4 تا 4 تا با هم بلند می کنه هرکدومش از دستش میفته میگه بسملا و بلندش می کنه باز یکی دیگه میفته ... باز بسم الله و این داستان ادامه دارد...تا وقتی که از این بازی بسم الله خسته بشه.!
باباش یادش داده تازگیا میگه بسم الله وبلا
وقت شیر خوردن هم خودش تعیین می کنه از کدوم میمی می خواد میگه:
اینو ببند (بپوشون) اونیکی میمی می خوام. اونیکی صورتی خوشمزه میخوامیه وقتا هم گیر میده که: هردوتاش میمی می خوامدیگه ببینین چه بساطی دارم من با این
نیم وجب بچه مقایسه کرن هم یاد گرفته.کتابشو ورق میزنه میگه: مامان نی نی پِسنـونَک (پستونک) داله من ندالم.
بیبین دُستــر(دختر) دامن داله، من ندالم
عاشق اندیـــه با آهنگاش یه قــری میده که بیا و ببین... جدیدا" ماری میرقصه ، مثل مار با موج میره بالا میاد پایین
تموم هم میشه بغض می کنه و به پهنای صورت اشک می ریزه که " عمو اندی بذار " الان دیگه گوشی من و باباش پر شده از آهنگای عمو اندی ِ آتین ...
نمونه هایی دیگه از حرفای قلمبه سلمبه اش:
کابَم میاد.اُتـَکا(مُتکا) بیار، میمی بده بکابــَم.
جیـگـَلو بـِلـَم. (جیگرتو برم)
یــه عالمه دوست دالـم
هوب کالی کـَدی (خوب کاری کردی)
سایــِل (ساحل) بیدار کنم.
دینانا (دیانا) میگــَم دس نزن
کش دوزک رفتی بالا بالاها
پاتو بردار دردم میاد
پی پی کردم عبضم کن بو میدم
مث من پا گذاشتی دیوار؟؟ (یعنی مثل من پاتو به دیوار تکیه دادی؟)
بابا تاب تاب هلاب (خراب) شده دُلُسش (درستش) کن
یی لــََظه بیا (یه لحظه)
گُرهان (قرآن) بده بوس کنم
سیباسم (لباسم) تا کن، بذار ساک
آبمیفه (آب میوه ) بخل بابا. پول بده عمو، آبمیفه بده
علوسک جیش کن. آب بازی کنیم (آخه جایزه خودش واسه جیش کردن آب بازیه)
ناهونم (ناخنم) اوف شده . بوسش کن
مامانی تــَسیدَم (ترسیدم) . و واقعا" معنی ترسیدن رو درک کرده هروقت بترسه میگه با جزئیاتش:عمو داد زد تـرسیدم. ماشین بوق زد ترسیدم.
بهش میگم تو مگه هاپویی گاز می گیری؟؟ میگه :آره تو مگه هاپویم گاز می گیرم. (جمله بندیو داشتین)
باباش میخواد بخوابه میگه بابا دل اتاگو (در اتاقو) ببند من نیاممیدونه اگه بره تو اتاق شیطونی می کنه و نمیذاره باباش بخوابه
تا لباساشو در میارم که عوضشون کنم میدوه به باباش میگه: لُستی مُـستی شدم(منظورش لختی پختیه)
هروقت شوخیش می گیره با من میگه: شینونک بلا مامان (شیطونک بلا)
بهش می گم بابا کجاس؟ میگه رفته اداره... با کفش پاره پاره
تا صدای گوشی میاد با یه هیجانی میگه:بابا بدو زنگ میسنن. یا میگه: اسمس اومد
تولو هودا(تورو خدا) کامپیتل نلو(پای کامپیوتر نشین) بیا بازی کنیم .. این کامپیوتر هـَووش شده رسما"
تو خیابون هرکی داد میزنه آتین میگه عمـــو داد نــزن کالِ بـَدیـِه (کار بد)
پله های سرسره بلنده نمی تونه ازش بره بالا میگه: مامان نـِموتونـَم .سنگینه. کـُمکم کن.
میدونه به چه چیزایی نباید دست بزنه میره بهشون دست میزنه اما قبل اینکه من چیزی بگم خودش میگه: آتین دس نزن ، هلاب میشه(خراب)
لپای خودشو می کشه میگه تــُـپـلی شدم
یکی از عروسکاشو براش میارم.( 7_8 روزیه که ندیده تش) احساساتی و ذوق زده شده عروسکشو بغل می کنه میگه: سلام نااااازم... دونم (جونم) ... گَـبلَـم (قلبم)
همچنان به کتاب علاقمنده و علاقه شم روز به روز بیشتر میشه ماه پیش براش بن بن بن مقدماتی و کلی کتاب گرفتم که بعدا" عکساشونو تو یه پست دیگه میذارم( این پستم اینقدر طولانی و پر از عکسه که راجع به بن بن بن و کتابا هم نوشتن واقعا" وقت و حوصله میخواد).
روزی 50 بار مارو مجبور می کنه براش کتاباشو بخونیم خودشم تعیین می کنه کدوم کتابو میخواد. مثلا" میگه : کتاب دلنگ دلنگ میخوام
دُسترم لگن دارم بخون(منظورش کتاب من که تاج هر سرم لگن دارمه)
هلپی و تلپی بخون
من دیگه اینقدر براش کتاب خوندم که در تمام مدت شبانه روز در پس زمینه ذهنم شعرای کتابای آتین تکرار میشن و کتاباش جلو چشم رژه میرن
اما علاقه اش به کتابا باعث شده شعرها و متن کتاباشو پابه پای من بخونه ... اصلا" باورم نمی شد آتین بتونه شعری رو با 6_7 بار خوندن من از حفظ بشه . الان شاید 15 تا شعر یا بیشتر رو با هم می خونیم +شعر و متنهای کتاباش .
یکی دوتا از شعرایی که با هم می خونیمو می نویسم بقیه شم تو پست بعد ایشالا
کمرنگارو من میگم پر رنگارو آتین
چه دختری چه چیزی
دس می کنه تو دیزی
گوشتاشو در میاره
نخوداشو جامیذاره
دهن آقاش میذاره
دیزی که در نداره
خاله خبر نداره
+
تپلوم تپلو
صورتم مثل هلو
چش و ابروم سیاهه (میگه سیایــِه)
قد و بالام کوتاهه (کوتایه)
مامان خوبی دارم
می شینه توی خونه
می بافه دونه دونه
و عکس:
آتین و آتین:
فدای بازوهای آفتاب سوخته ات آخه چرا اینقدر پوست تو حساسه مامان؟ اگه ضد آفتاب برات نزنم چی میشی؟؟؟؟
داااالی موشه
عروسکاشو میبره در حموم سرپاشون می گیره
هـــی واااای من
من شخصا" و راسا" فدای اون مماخ نخودیت و اون دستای کپل و اون لاک قرمزززززتآخه نمی دونی که چقدر عاشقتمممممم به خدااااا
سه هفته پیش جاتون خالی یه سفر به شمال داشتیم . خوشبختانه هم هوا اون چند روز عالی بود ،هم اینکه قبل تعطیلات بود و خلوت
ما هم تا تونستیم از طبیعت بکر و زیبای شمال لذت بردیم و هوای تازه استشاق کردیم
اتینم که ... ببینید دیگه
بازم اولین نگاهش به دریا:
با موجهای آب حرف میزد می گفت آبه نرو نرو بیااااااااا دوست دالم
تا تونست شن بازی و آب بازی کرد...
اول از شن خوشش نیومد... دستشو بهش زد این شکلی شد
این دو تا عکس آخرم که داغ داغه و تازه از تنور در اومده تقدیم به خاله نسترن گل