♥ آتـیـن ♥♥ آتـیـن ♥، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 6 روز سن داره

♥ دخمل کوشولوی من... آتین ♥

10 ماهگیتو قربون

 شمار ماهگردهای تولد دخملکم 2 رقمی شده... خدایا شکرت عزیزدلم بزرگتر شدی... خانوم شدی... احساس می کنم از همیشه بیشتر می فهمی و قدرت درکت بالاتر رفته ...  بهت تبریک میگم گل من    ماهگیت مبارک  یه تبریک دیگه هم برای خودم و نوید عزیزم که فردا سالگرد ازدواجمونه بزن دست قشنگه رووووووووووووو              و اما بپردازیم به دخملی دردونه و کارای قشنگش که با انجام هرکدومش قند تو دل ما آب می کنه:    اول از رشد حرکتیت بگم که دیگه مطمئن شدم 4 دست و پا نمی خوای بری چون فهمیدم که من و داییت هم نرفتیم و نشسته حرکت ...
2 شهريور 1390

9 مـاه و 9 روز و 9 ساعتـه که مال منـــی...

کلی فکر کردم که عنوان این پست چی باشه چون این دفعه یه پست پر و پیمون داریم...  شامل: کلی عکس (عکسبارون به معنای واقعی). جریان دومین دندون آتین و عکسای آش دندونیش.دومین سفر به شمال با آتین . شرح وقایع این چند وقته که اصلا" وقت نمی شد ثبتشون کنم + پیشرفتهای آتین و احساسات مادرانه هرچند خیلی موافق اینکه فقط قربون دست و پای بلوری بچم برم نیستم اما باید قبول کنیم که اینا جزیی از احساسات مادرانه است و منم اگه احساسمو اینجا هـم ننویسم مطمئنا" دچار افسردگی مزمن میشم پس مهربوناش همراهاش با حوصله هاش تشریف ببرن ادامه مطلب لطفا"    ماه و 9 روز و 9 ساعت مــادری ... هرگز فکر نمی کردم یه زمانی اینقدرعدد 9 به دلم بشینه ...
11 مرداد 1390

اولین مروارید دخملی نیش زد... هورااااا

بالاخره در 9 ماه و 4 روزگی اولین دندون جیــگری در اومد... دســـــــتتتتتتتت ... سووووووووووت ... جیــــغغغغغغ خدارو شکر که خیلی اذیت نشد... این چند روزه یکم نق نقو شده بود اما اصلا"""""" اونجوری که من انتظارشو داشتم نبود یعنی تب بی اشتهایی اسهـال و... رو به همراه نداشت همیشه به خاطر زجرایی که بچه ها سر دندون در آوردن می کشن از دندون تو ذهنم یه غول ترسناک ساخته بودم و دعا می کردم آتین دیرتر دندون دار بشه اما راستش این آخریا دیگه خیلی منتظر یه مروارید کوچولوی خوشگل تو دهن دخملکم بودم که خدارو شکر فرشته خانوم مهربون دیروز اولین مروارید دخملمونو براش آورد حالا دیگه باید تدارک آش دندونی رو ببینیم نازدونه خوشگلم درد و بلات به ...
7 مرداد 1390

آتین به روایت تصویر

  الوعــده وفـا طبق قولی که داده بودم به تلافی پست بدون عکس قبلی با کلی عکس اومدم به دلیل سنگین شدن صفحه عکسارو تو ادامه مطلب گذاشتم فعلا" اینو داشته باشین                تایپ 10 انگشتی رو حال می کنین؟؟!!       ...
21 تير 1390

8 ماهگی (یه پست بدون عکس)

سلامــ دوستـــای خوبــمـــ ممنون از اینکه همیشه جویای حال من و دخمل کوچولوم هستین و معذرت که خیلی نمی تونم به وب نی نیاتون سر بزنم ... این مدت که نبودم مسافرت بودیم... رفته بودیم کرمانشاه و چند تا از شهرهای کردستان (مریوان . سقز . دیواندره و بانه) بار اولی بود که به کردستان میرفتم شهرهای زیبایی داشت دریاچه زریبار رو دوست داشتم و از پاساژگردی در بانه لذت می بردم ... هرچند همسفرهای عجولی داشتیم اما باز هم خوش گذشت   و اما در رابطه با آتینـم: اول اینو بگم که آتین تو این سفر هم مثل همیشه خانومیشو به ما ثابت کرد و با مهربونی و خوش سفریش خجالتمون داد... اما طفلی بس که آفتاب بهش خورد با وجود کرم ...
8 تير 1390

برای پــدرم و همـسـرم

پدر جان ، نگاه مهربان و صدای دلنشینت همیشه مرحم دل من در این غربت است ، بدان که برای من بهترینی . روزت مبارک...     یارم ای چراغ خونه مرد دریا ، مرد بارون / با تو زندگی یه باغه ، بی تو سرده مثل زندون هرچی دارم از تو دارم ، تو بهار آرزو ها / هنوزم اگه نگیری دستامو ، می افتم از پا   ...
26 خرداد 1390

خبــــــــــر دارم خبـــــــــــــر...

سلام دوستای گلمممممم اومدم دو تا خبر جدید بهتون بدم  اول اینکه آتین دیروز یه کار جدید یاد گرفت بای بای کردن قربونش برممممممم اینقدر بامزه دستشو بالا می گیره و انگشتاشو باز و بسته می کنه که آدم دلش میخواد درسته قورتش بده و خبر دوم اینه که دیروز آتینمو بردیم آتلیه و چند تا عکس خوشگل موشگل ازش گرفتیم که احتمالا" دوشنبه دیگه  آماده اس و آپ بعدیم میشه ایشالا می بوسمتووووووووون   اینم جیگر طلای مامان که حاضر شده بره آتلیه     ...
19 خرداد 1390